هانیهانی، تا این لحظه: 13 سال و 11 ماه و 4 روز سن داره
هامینهامین، تا این لحظه: 9 سال و 3 ماه و 22 روز سن داره

هانی و هامین گل پسرای مامان و بابا

رفتن هانی جونم به آرایشگاه

چشم و دلم .هانی گلم قند نباتم  خوبی دیروز برات نوبت گرفتم تا ببرمت آرایشگاه .وقتی از  اداره رسیدیم خونه شما خواب بودی  نهار خوردیم خواستیم بخوابیم حضرت آقا بیدار شدِِِی وقتی بیدار شی همه برپایم  دیگه نه من تونستم بخوام نه بابایی چون همش از سر من می پریدی سر بابا و یا برعکس این کار می کردی .دیگه بابا گفت نه ما بخوابیم و نه این پسره لوس . دوش گرفتیم ساعت ٥ راه افتیم رفتیم جلوی در آرایشگاه یه تن آقایی لباس موش موشی پوشیده بودن این شد زمینه ترست که نیایی تو خلاصه موش موشی رفت کنار  شما افتخار دادین رفتیم تو مثل دفعه پیش تا مرد عنکبوتی رو دیدی ترسیدی و عقب عقب اومدی بیچاره خانمه  برداشتش برد یه اتاق دیگه ولی...
28 فروردين 1391

خواب لذت بخش

همه آرامشم ، همه بند بند وجودم خوبی؟ دیشب وقتی تو خوابت نمی گرفتو و من خسته بودم خسته که نه  از وقتی مریض شدم بعد از اون دوست دارم همش بخوام هر چه قدر هم می خوابم سیر نمی شم نمی دونم چرا  .تو تا ساعت هفت غروب خوابیده بودی به خاطر همین دیگه خوابت نمی اومد رفتی اتاقت کلی با اسباب  بازیهات بازی کردی و دوباره اومدی شیر خوردی دوباره رفتی می گفتی مامان تو بیا .می گفتم من خوابم می یاد می اومدی یه نوازشم می کردی  می رفتی .قربونت برم . نمی دونم ساعت چند بود ساعت 1 یا 2 خلاصه کلی کلنجار با من و خودت و بابا خوابیدی  صبح هم ساعت 6 وقتی گوشیم به صدا درآمد تو هم تقریبا بیدار شدی سریع گوشی خاموش کردم  صدام کردی دستاتو د...
27 فروردين 1391

روز سیزده بدر

همه فکر ، ذکرم سلام  خوبی ؟ خوشی؟قربون قد و بالات برم که روز به روز ناز تر و عسل تر و  جیگرتر داری می شی .دلامون غش می ره برای شیرین کاریات و شیرین زبونیهات .اگه یکی از پشت دستت بزنه  سریع می گی نکن وای نکن.  با شنیدن آهنگ شاد یه عشوه و نازی می کنی که فکر نکنم دخترها بلد باشن سریع شونهاتو می دی بالا و دستاتو ............. خیلی قشنگ اجرا می کنی نمیشه توضیح داد حالا وقتی که صدای اذان بشنوی سریع صلوات می گی و سینه می زنی  .فدات بشم من                                ...
16 فروردين 1391

سال 1391

مامانم .هانی عزیز سال 90 با تمام فراز و نشیب ها و سرد بودنش و بی انگیزه بودنم و تمام خستگی های روزانه و تمام مشکلات داغ عزیز و بهترین کسمان گذشت .جاش همیشه سبز و ماندنی است. هانی امیدوارم سال جدید برات پر از سلامتی و خوشبختی باشه سلامتی خیلی چیز خوبیه  روزهای آخر سال واقعا  خیلی سخت بود برامون سرما بدی خوردیم  خدای شکر تو بهتر شدی  ولی من هنوز سرفه های شدیدی می کنم .29 اسفند رفتیم گل فروشی برای مزار عزیزجون یه گل خیلی خوشگل سفارش دادیم  منتها مصنوعی گفتم که همیشه ماندگار باشه  روز اول عید دیدن مادر جون و آقاجون رفتیم و بعد رفتیم سر مزار  عزیزجون بابا خیلی گریه کرد و ناراحت بود برای از دست دادن عزی...
8 فروردين 1391

پایان سال و مریضی سخت

نازکم ، همه عمرم پایان سال هستش ما دو تا یه مریضی واقعا سختی گرفتیم یعنی اول تو گرفتی بعد انتقال دادی به من  .خیلی بده واقعا باید قدر سلامتی دونست .خدایا همه مریضها رو شفا بده  و همه مریض زود خوب بشن این سال جدید کنار خانواده شون باشن. الهی امین هانی من نازکم خیلی بد مریض شدی  چند روز اول ازت مواظبت کردم ولی خب  وقتی خودم مریض شدم نه می تونستم به تو برسم نه به خودم بابا هم که درگیر نمایشگاه بود نمی تونست پیشمون باشه  دو روز رفتیم پیش مادر جون خدایی دستش درد نکنه هم به من می رسید تو از تو مواظبت می کرد. خدای شکر  تو پنجشنبه یه کم بهتر شده بود تا می تونستی با بچه ها بازی کردی صبح جمعه من حالم خیلی بد شد حدی ...
7 فروردين 1391

شعر

  بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم شدم آن عاشق دیوانه که بودم در نهانخانه ی جانم گل یاد تو درخشید باغ صد خاطره خندید عطر صد خاطره پیچید یادم آمد که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم پرگشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم ساعتی بر لب آن جوی نشستیم تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت من همه محو تماشای نگاهت آسمان صاف و شب آرام بخت خندان و زمان رام خوشه ماه فرو ریخته در آب شاخه‌ها دست برآورده به مهتاب شب و صحرا و گل و سنگ همه دل داده به آواز شباهنگ یادم آید تو به من گفتی: از این عشق حذر کن! لحظه ای چند بر این آب نظر کن آب، آئینه عشق گذران است ...
5 فروردين 1391
1